چگونه آنچه به خود میگوییم، زندگی ما را تغییر میدهد؟
با قدرت روانی کلمات آشنا شو!
کلماتی که برای توصیف خود و صحبت با خودمان انتخاب میکنیم، تأثیر عمیق و ماندگاری بر روان ما دارند. این کلمات میتوانند ما را به سمت موفقیتهای بزرگ هدایت کنند یا به مرور زمان به زخمهای درونی و روحی تبدیل شوند.
ما از کودکی با کلمات احاطه شدهایم؛ کلماتی که نقش مهمی در شکلدهی ذهن و شخصیت ما داشتهاند. یکی از جملات معروف که اغلب در کودکی شنیدهایم، این است: "حرف باد هواست" ولی حقیقت این است که کلمات، بهویژه آنهایی که از دهان خودمان بیرون میآیند، قدرتی ویرانگر دارند. در سال 2011، دکتر مایکل مارکوس و جان تولین تحقیقی را منتشر کردند که نشان داد افرادی که به طور مکرر از خودگویی منفی استفاده میکنند، به شدت در معرض خطر ابتلا به افسردگی و اضطراب هستند. آنها متوجه شدند که خودگویی منفی میتواند به ایجاد الگوهای تفکر منفی و ناامیدی منجر شود که از عوامل اصلی افسردگی است.
اما مسئله فقط به کلمات مربوط به پدیدههای طبیعی محدود نمیشود. نحوه صحبت ما درباره مشاغل نیز میتواند تفکر جامعه را تغییر دهد. برای مثال، در گذشته، مشاغل زیادی مانند آتشنشانی یا پلیس، با اصطلاحات جنسیتی مردانه تعریف میشدند (در زبان انگلیسی کلمه افسر پلیس از ترکیب دو کلمه police و man ساخته میشد یا به آتشنشان fireman گفته میشد) این موضوع به طور غیرمستقیم این پیام را در خود داشت که این مشاغل برای دختران و زنان نیست. اما با گذر زمان و استفاده از اصطلاحات خنثی جنسیتی مانند «آتشنشان» و «افسر پلیس»، این دیدگاه تغییر کرد. اکنون، یک دختر ممکن است به راحتی خود را در این مشاغل تصور کند، در حالی که نسلهای قبلی ممکن بود به دلیل تصور محدود از این مسیرهای شغلی کنار بروند.
چگونه زبان تفکر ما را شکل میدهد؟
زبان به عنوان یک ابزار ارتباطی، نقشی کلیدی در نحوه تفکر و درک ما از جهان بازی میکند. این ایده را زبانشناسی به نام بنجامین ورف مطرح کرد. او معتقد بود زبانی که ما صحبت میکنیم، در واقع تفکر ما را شکل میدهد. برای مثال، مردمان بومی مناطق شمالی کره زمین مانند اینویتها که در محیطهای برفی زندگی میکنند، بیش از ۵۰ واژه برای توصیف برف دارند. این مسئله باعث میشود که آنها برف را نه به عنوان یک پدیده ساده، بلکه به عنوان یک پدیده پیچیده با جنبههای مختلف ببینند. این باور که زبان تفکر ما را شکل میدهد، بر این فرض استوار است که هرچه واژگان دقیقتر و گستردهتری برای توصیف چیزی داشته باشیم، درک بهتری از آن خواهیم داشت.اما مسئله فقط به کلمات مربوط به پدیدههای طبیعی محدود نمیشود. نحوه صحبت ما درباره مشاغل نیز میتواند تفکر جامعه را تغییر دهد. برای مثال، در گذشته، مشاغل زیادی مانند آتشنشانی یا پلیس، با اصطلاحات جنسیتی مردانه تعریف میشدند (در زبان انگلیسی کلمه افسر پلیس از ترکیب دو کلمه police و man ساخته میشد یا به آتشنشان fireman گفته میشد) این موضوع به طور غیرمستقیم این پیام را در خود داشت که این مشاغل برای دختران و زنان نیست. اما با گذر زمان و استفاده از اصطلاحات خنثی جنسیتی مانند «آتشنشان» و «افسر پلیس»، این دیدگاه تغییر کرد. اکنون، یک دختر ممکن است به راحتی خود را در این مشاغل تصور کند، در حالی که نسلهای قبلی ممکن بود به دلیل تصور محدود از این مسیرهای شغلی کنار بروند.